ارتباطات شیعه در زمان حضرت جواد تا حضرت عسگری(علیهمالسلام) از همیشه گستردهتر بوده است
زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى، ارتباطات شیعه از
همیشه گستردهتر بوده است. در هیچ زمانى ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتى شیعه
در سرتاسر دنیاى اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى
نبوده است.
(برگرفته از اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار)
خدایا اعتراف می کنم که...
*دیگری را وادار کردم به من احترام بگذارد.
*دیگران را متوجه شخصی کردم که آنها خندیدند و حال آنکه من از همه خنده آور ترم.
*حق پدر و مادرم را ادا نکردم.
*شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نکردم.
*منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم و دلم می خواست همه از خوبی های من بگویند.
*در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم و سعی کردم کلمات غربی بر زبان جاری کنم.
(برگرفته از اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار)
خدایا اعتراف می کنم که...
با سواد بودن، مرتب بودن لباس، زیبا بودن صورت (از لحاظظاهر) این اجازه را به من داد که خود را بالاتر بدانم.
جایی که می بایست امر به معروف و نهی از منکر می کردم نکردم.
کاری را که می بایست برای خدا انجام دهم، نفع شخصی و مصلحت دیگران را نیز در نظر داشتم.
شب به یاد خدا نخوابیدم و به فکر این بودم که فردا چه کنم.
دوست داشتم همه جا خودم را مطرح کنم.
ادامه دارد...
آرامش به این نیست که گناهان گذشته را فراموش کنی و یا به مرگ و مجازات آینده فکر نکنی. غفلت از گذشته و آینده تنها یک آرامش سطحی و کاذب میآورد. آرامش عمیق و واقعی در این است که دربارۀ گذشته و آیندهات بارها با خدا حرف بزنی و مناجات کنی. آنگاه این خداست که به تو آرامش میدهد و تو را نوازش میکند.
قیامت بیش از آنکه پایان حیات دنیا باشد، آغاز حیات جاودانۀ آخرت است. هرکه از دنیا میرود، بیش از آنکه حیات دنیاییش پایان یافته باشد؛ حیات آخرتش آغاز شده است. به همین دلیل برایش فاتحه میخوانند. فاتحه یعنی آغاز و افتتاحیه، نه پایان و اختتامیه.
آنچه سخت است دنیا است، دین آسان است. زندگی دشوار است نه بندگی. دینداری و بندگی خدا، زندگی در دنیا را آسانتر میکند. اگر دشواری در دستورات دین احساس میکنید، این به خاطر سختی زندگی در دنیاست. دین راه عبور از این سختیها را نشان میدهد. مثلاً اگر دین لذتی را منع میکند، برای این است که آن لذت زندگی را سختتر میکند.